سدناسدنا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

سدناعسل

جشن تولد عشق مامان وبابایی

تولددخترنازم با2ماه تاخیر 10بهمن-   Birthday cake     یک سالگیت مبارک عسل مامان           .    این ژله هاروهم به کمک خاله مریم درستیدم...البته تلفنی اونم نصف شب...    بقیه عکس درادامه مطلب             ...
13 خرداد 1392

واکسن 18 ماهگی

دختر عسل مامان امروز صبح مثل همیشه بااون لبخندقشنگت ازخواب بیدارشدی ...بابایی       هم برات شیراورد تاتوتخت میل کنی ...اولش یکم نازکردی وبعدم همه شو خوردی...منم     سریع لباساتوعوض کردم  ...تاببریمت براتزریق واکسن...توهم کلی ذوق میکردی که کله     صبحی داریم میریم ددر...بالاخره رفتیم وواکسنت تزریق شد.....کلی هم جیغ زدی وگریه     کردی...الهی فدای اون چشای قشنگت که باحالت شکایت به من وبابایی نگاه می کردی....         کم مونده بود من وبابایی هم بزنیم زیرگریههههه .... وقتی اومدیم خونه یکم راه رفتی وبعدش     با...
12 خرداد 1392

12تا18ماهگی سدناعسل

  عسل مامان یکسال به سرعت برق وباذگذشت ....یکسال ازبودنت درکنارمون ...یکسال ازاون خندهای قشگت یکسال ازاون دلبریات و....گذشت وبرای من انگارکه چندروزگذشتههههههههههه.... درآستانه 13ماهگیت بدترین اتفاق زندگیم برام رقم خورد .اونم دوری چندروزه ازتو...دوری ازپاره تنم... یه عمل کوچیک داشتم وبایدچندروزبیمارستان بستری میشدم....دوری ازتو برام واقعااااااااااا سخت بود.... وقتی ازت جداشدم بغضم ترکید   اون 2روزی که بیمارستان بودم برام یک قرن گذشت...وقتی اومدم خونه تامنودیدی بغضت ترکید واشکات سرازیرشد ...باچشمات کلی باهام حرف زدی...گفتی کجابودی مامانی ؟چراتنهام گذاشتی... یه بیست روزی طول کشدتاحالم بهترشد...تواین چندروزمامان فاطمه ...
8 خرداد 1392

روزانه های مامان وسدنا عسل

  دخترنازنینم ...چندروزدیگه 18ماهت تموم میشه ودوره جدیدی اززندگیت اغازمیشه... بازم واکسن...همش استرس دارم...آخه میگن واکسن ١٨ماهگی نینیا خیلی اذیت میشن   الهی مامان فدای اون چشمای سیاه وخوشکلت بشه ...چشماتوبارونی نبینم عزیزدلم... براچکاب ماهیانه هم که میبرمت حاضرنیستی روتخت بخوابی وکلی گریه وزاری میکنی...حالاچه برسه به واکسن...   راستی دخمل مامان خاله شادی دیروزرفته بودسونو....نینیش قدیه عدس شایدم کوچیکتر..    .......7هفته ....22mm     توهم یه روزی همین قدبودی...اولین سونو6هفته و6روز 22mm حالابراخودت یه پارچه خانم شدی عسلکممممممم.....ی...
6 خرداد 1392

سدناعسل وعید92

دخترگلم دومین بهارزندگیت مبارککککککککککککککککککک     عکس سدنا ودخترخاله ها   کیش-نوروز92     نوروز92-سدنا وسانلی   نوروز92-سونال-سانلی-سدنا       ...
5 خرداد 1392

سال اول تولد سدناعسل

1 تاشش ماهگی سدنا عسل         دخترعسل مامان اون لحظه درآ؛وش گرفتنت تا ابدتوقلبم حک شده وهیج وقت پاک نمیشه...     اون شب اولین شبی بودکه بعدازسال هاانتظارآروم خوابیدم...     توهم خیلی آروم بودی عزیزکم...اون شب خاله صفوراتاصبح بیداربود           ومواظبت...بابایی هم همونجاکف اتاق کیسه خوابشوپهن کرد وخوابید..       فرادعصرازبیمارستان مرخص شدیم واومدیم خونه...البته بامراسم استقبال     خونه مون حسابی شلوغ بود وبچه هاشیطنت میکردن...امیرمحمد سعید جواد ارین       طاها یه عا...
4 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سدناعسل می باشد